گاهگاهی مایه خوشنودی است که چشمانمان را ببندیم و در آن تاریکی مطلق به خود بگوییم...
من جادوگرم و هنگامی که چشمانم را بگشایم دنییایی را در پیش رو خواهم داشت که خود آنرا آفریده ام و این تنهامن...بله تنها من هستم که مسئول این آفرینشم.سپس به آرامی پلکها را همانند پرده هایی که از روی صحنه کنار میروند بر می گشاییم و یقین داریم که این دنیای ماست...همانطور که می خواسته ایم باشد...
کار سختی بنظر نمی رسه...امتحانش کن.قول میدم ارزشش رو داشته باشه
فقط کافیه چشماتو ببندی...به دنییایی فکر کن که دوست داری بسازیش...بعدش آروم...آروم...چشماتو باز کن....چی میبینی؟!
سلام من هم کتاب های سلنجر رو خیلی دوست دارم
برا من که کار نکرد. خوشبحاله شماها
ای کاش می توانستیم این کار را انجام دهیم.
راستی من لینک شما را خیلی وقت هست که گذاشته ام. دیگه اینکه وقتی وارد blogsky شوی و user – pass خودت را بدهی آنگاه صفحه ای می آید که در آنجا مطالبت را می نویسی. بالای همان یک قسمتی هست که مربوط به فرستادن عکس هست. روی هر کدام که کمی نگهداری معلوم می کند چیست. یکی از آنها insert image است. ( اگر اشتباه نکرده باشم)
موفق باشید.
جدی به همین راحتی ؟ ... این کار هم امتحان می کنم ... ولی بعید می دونم !! ....
راستی من نفهمیدم اون چیزی در هوا هست که همه را می ترساند چیه !؟
موفق باشی.